آشنایی با دایره راحتی یا همان Comfort Zone (بخش اول)
آشنایی با دایره راحتی یا همان Comfort Zone (بخش اول)

آشنایی با دایره راحتی یا همان Comfort Zone (بخش اول)، احتمالا تا به حال بارها در مورد دایره‌ی راحتی شنیده‌اید. چیزی که شاید آن را با عنوان Comfort Zone بهتر بشناسید. تقریبا همه‌ی افراد، به دیگران توصیه می‌کنند که از این دایره بیرون بمانند. اما اهمیت خروج از این دایره چیست؟ آیا خروج از آن همیشه بهترین استراتژی ممکن است؟ تصویر زیر ماجرا را تا حدودی برای ما مشخص می‌کند.

برای درک بهتر موضوع، ابتدا باید مفهوم دایره‌ی راحتی یا Comfort Zone را به درستی شناخت. یکی از گویاترین تعریف‌های علمی در خصوص این پدیده، آن را با سطح اضطراب افراد مرتبط می‌داند. قرار گرفتن در دایره‌ی راحتی در واقع هر گونه رفتاری را شامل می‌شود که در آن میزان اضطراب فرد در پایین‌ترین سطح خود نگه دارد. هر کاری می‌تواند در این مفهوم بگنجد. از پخت و پز و شستشوی ظروف گرفته تا ارتباطات کاری یا تماشای تلویزیون. هر فعالیتی که با انجام آن سطح اضطراب فرد به حداقل برسد و فرد به آن فعالیت تمایل داشته باشد یا عادت کند، در دایره‌ی راحتی او قرار می‌گیرد.

اغلب افراد سعی می‌کنند با انجام کارهایی خارج از این دایره، از آن بگریزند. هر چیزی که بتواند اندکی سطح اضطراب را افزایش دهد، خارج از مرزهای دایره‌ی راحتی فرد انگاشته می‌شود. برای مثال اگر رفتن به سر کار و قرار گرفتن در معرض ترافیک و شلوغی مترو منجر به افزایش اضطراب شما می‌شود و حس راحتی را در شما کاهش می‌دهد، این فعالیت، خارج از محدوده دایره‌ی راحتی شما به حساب می‌آید.

البته با اینکه اضطراب چیزی نیست که کسی تمایلی به کسب کردنش داشته باشد، اما مقدار کمی از آن به طرز شگفت‌انگیزی موثر و مفید است. در بسیاری مواقع ما به اندکی اضطراب نیاز داریم تا بتوانیم خود را به انجام کاری ترغیب کنیم. بدین‌ترتیب کارایی ما بهبود میابد. در مطالعه‌ای که در سال ۱۹۰۸ بر روی موش‌ها انجام شد مشخص شد که با تفویض وظیفه‌ای بسیار بسیار ساده، کارایی افزایش یافته و متعاقبا سطح اضطراب نیز مقداری رشد می‌کند. سخت‌تر شدن وظایف، افزایش نسبی اضطراب و در نتیجه بهبود عملکرد را نشان داده و نهایتا با تخصیص وظایفی بسیار پیچیده، سطح اضطراب به حدی افزایش میابد که کارایی به صفر می‌رسد.

دایره‌ی راحتی معمولا به شکل بالا تصویر می‌شود. دایره‌ی راحتی در دایره‌ی یادگیری محصور شده و دایره‌ی یادگیری در محاصره‌ی دایره‌ی ترس است. جایی که سطح اضطراب به حد نهایی می‌رسد. با کمک تصویر بالا می‌توان فهم بهتری از مثال آزمایش بر روی موش‌ها داشت. وقتی وظیفه‌ای بسیار ساده بوده، موش‌ها در دایره‌ی راحتی‌شان به راحتی به آن پرداخته‌اند. بدون اینکه احساس اضطراب خاصی داشته باشند. با افزایش سطح اضطراب موش‌ها به محدوده دایره‌ی یادگیری وارد شده و حتی عملکرد بهتری از خود نشان داده‌اند. اما هنگامی‌که وظیفه‌ای سخت به آنها محول شده، با اندکی افزایش سطح اضطراب، به دایره‌ی ترس وارد شده‌اند و سطح کارایی به حداقل و حتی صفر رسیده است.